پادشاه سه وزیرشو احضار کرد و به هر کدوم یه کیسه داد و گفت میرین فلان باغو و کیسه ها رو پر از میوه میکنین و برمیگردین
هرسه وزیر در یه چیز مشترک بودند اینکه میدونستند پادشاه میوه ها رو برا خودش نمیخواد
او بهترینارو اون هم تر و تازه ش رو در اختیار داره.
اما در انجام تکلیف با همدیگه فرق داشتند
وزیر اولی گفت دستور دستور پادشاهه پس باید سعی کنم به بهترین نحو انجامش بدم در همه باغ گشت و بهترین وسالمترین میوه ها رو چید و تو کیسه ریخت.
دومی گفت پادشاه نگفته که خوب یا بد
شروع کرد از یه دم میوه سالم و خراب رو جمع کردن
اما سومی که از حمل یه کیسه میوه هم خواست شونه خالی کنه کیسه رو پر کرد از علوفه و خار وخاشاک!
وقتی سه وزیر با کیسه هاشون به محضر پادشاه برگشتند دستور داد هر کسی رو به مدت یه ماه با کیسه خودش در اطاقی حبس کنن!!
حیوونی اونی که علف جمع کرده بود خخخخ

حالا پادشاه عالمیان هم به هر کدوم از ما یه کیسه داده که در مدت عمرمون باید پرش کنیم
همه مون هم در این امر مشترکیم که میدونیم برا خودش نمیخواد
بعلاوه بهمون خبر هم داده قراره ما رو تا ابد با این کیسه هامون وا بگذارن
حالا جا نداره مرتب از خودمون بپرسیم که چه چیزایی داریم تو کیسه مون میریزیم؟!
میوه؟!
یا علف و خاشاک؟!
یا خدای ناکرده آت و آشغال؟!
میوه، سالم و خوبشو؟ یا درهم و برهم و آفتیشو؟!

کیسه هاتون پربرکت


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها